لینک‌های قابل دسترسی

خبر تازه
شنبه ۳ قوس ۱۴۰۳ کابل ۰۲:۲۷

قصه‌های دانش‌آموزان دختر؛ سعیدیه عزیزی


یاداشتی از سعیده عزیزی که به رادیو آزادی فرستاده و در زیر متن‌اش بدون تغییر، از زبان خودش نوشته شده‌است.
یاداشتی از سعیده عزیزی که به رادیو آزادی فرستاده و در زیر متن‌اش بدون تغییر، از زبان خودش نوشته شده‌است.

بنام خدا

سعیدیه "عزیزی" هستم

از ولایت پروان سن ام ۱۷ ساله متعلم صنف (یازدهم)

خیلی‌ها ناراحت استم به‌خاطر این‌که دگه نمی‌توانم به مکتب بروم و درس بخوانم.

زیاد برم سخت شده روز های زنده‌گی هر روز بسیار زیاد برم سخت سپری می‌شود. چون در سال‌های گذشته در این روز ها به مکتب می‌رفتم. درس می‌خواندم دوست‌ها و خواهر خوانده‌های خود را می‌دیدم.

حالا برم زیاد سخت است تمام روز را در خانه به بسیار مشکلات سپری می‌کنم.

هر روز برایم بدتر از روز گذشته سپری می‌شود. در اول سال بسیار امیدوار بودم که برای ما اجازه داده می‌شود که به مکتب برویم و به درس‌های خود ادامه بدهیم.

خیلی زیاد آماده‌گی گرفته بودم و خوشحال بودم که به مکتب می‌روم، درس می‌خوانم و به اهداف خود نزدیک می‌شوم.

اما وقتی‌که گفتند طالبان برای دختران اجازه مکتب رفتن را داده‌اند. آن روز به بسیار شوق رفتم به طرف مکتب، اما متأسفانه که برای ما اجازه داده نشد که داخل مکتب شویم. به بسیار نا امیدی دوباره به طرف خانه برگشتم. بعد از آن روز دگه هیچ امیدی ندارم با دل پر از امید و آرزو روزهای سخت را سپری می‌کنم.

زیاد امید داشتم که مکتب خود را تمام کنم و به دانشگاه بروم بعداً دانشگاه را تمام کرده داکتر شوم و در آینده به کشور، جامعه و مردم خود خدمت کنم.

اما حالا فکر می‌کنم که هیچ‌وقت به این خواسته‌های خود نخواهم رسید، با این خواسته‌ها و اهداف خود هر روز درد می‌کشم و با خود می‌گویم که شاید این خواسته‌های خود را با خود به گور خواهم بردم.

با احترام

سعیدیه "عزیزی"

please wait
Embed

No media source currently available

0:00 0:02:00 0:00
لینک مستقیم
XS
SM
MD
LG