یک زن معلول توانمند در هرات ۹ کتاب را در قالب نظم و نثر زیر عنوانهای گونهگون نوشته است.
بانو آمنه شهریاری میگوید با وجودی که به مشکلات فیزیکی دچار است اما هنوز هم به هنر نویسندگی عشق میورز و برای توانمندی معلولان و انگیزه دهی به این قشر تلاش میکند.
بانو شهریاری میگوید:
"کاش میشد همه همرنگ میشدیم
با تمام آن تفاوت جنس فرهنگ میشدیم
دست وپا گر نداریم
تاجیک، ازبک و پشتون همه همرنگ میشدیم"
شعر فصل خزان زندگیاش را برای هم نوعان خود که در یک حلقه روی ویلچر نشسته اند میسراید.
فصل خزان زندگی عنوان کتابیست که دردهای ناگفتهی آمنه را حمل میکند.
خانم ۲۹ ساله ای است که پانزده سال قبل پاهایش را در یک حادثه ترافیکی در ایران از دست داد.
آمنه شهریاری میگوید پس ازاین حادثه ناگفتههایش را روی کاغذ نگاشته است.
او میافزاید: "بعد از اینکه دچار حادثه شدم و از قسمت پاهام دچار معلولیت شدم بعد آن شروع کردم به سرودن و نوشتن غیر از سه اثری که تازه شروع کردم به نوشتن ۹ اثر دارم."
آمنه از شانزده سالگی به نویسندگی آغاز نمود.
او به تمام ناتواناییهایش نه گفت و دست به قلم برد.
اکنون ۹ اثردرغالب نظم و نثر دارد، "فصل خزان زندگیم"، "بهشت کوچک" و "لحظهای بیتو بودن" از مهمترین آثار او است.
او میگوید برای توانمندی معلولان و انگیزهدهی به این قشر مینویسد.
او اضافه میکند: "سختیها زیاد بود، دردها زیاد بود من فکر میکنم حال نسبت به قبل خیلی قویترم نیرومندترم و خیلی تجربیات زیادی کسب کردم و به واقعیتهای زندگی رسیدم."
اکنون آمنه در بنیاد خیریه پیر هرات در کنار سایر معلولین برای خود خانواده جدیدی ساخته است.
همه درکنار یک دیگر دور از همه دردهایشان شاد اند.
بهناز امانی یکی دیگر ازمعلولانی است که روی ویلچر نشسته است، او ازاینکه هنوز به چشم شماری ناتوانند گلهمند است.
او میگوید: "متاسفانه هنوزهم کسانی هستند که از نگاه فرهنگ و دیدو اینها پاین هستند حرفها و یا کلمههای برای به معلولین استفاده میکنند که واقعاً برای من درد آور است."
اثر فصل خزان زندگیم تنها اثریاست که دوستان آمنه آن را چاپ کرده اند.
هشت اثر دیگر او به دلیل فقر اقتصادی در کنج خانهاش خاک میخورد.
نگران است گلهای بهار این فصل زندگیاش نیز خشک شود.